نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: فکر میکنم پدرمادرم دوستم ندارن یا حداقل کمتر از زمان بچگیم دوسم دارن

985
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2022
    شماره عضویت
    48024
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy فکر میکنم پدرمادرم دوستم ندارن یا حداقل کمتر از زمان بچگیم دوسم دارن

    فکر میکنم مامان بابام دوسم ندارن وقتی بچه بودم قبل از دوران مدرسه بامزه و شیرین زبون بودم همه هم دوسم داشتن بخصوص مامان بابام ولی از وقتی بزرگتر شدم و دیگه براشون یه بچه کوچیک و دوستداشتنی نبودم انگار ارتباطمو با خانوادم از دست دادم وقتی ۵سالم بود خواهرم به دنیا اومد از همون موقع انگار از طرف بابام فراموش شدم از لحاظ مادی هیچی واسم کم نمیزاره ولی از لحاظ عاطفی دیگه هیچ محبتی نیست همیشه خواهرمو بغل می‌کنه و بوسش می‌کنه با اینکه ۱۲ سالشه ولی من هنوز ۱۰ سالمم نشده بود می‌گفت تو دیگه بزرگ شدی اونموقع فک میکردم ثمیناعم بزرگ بشه رفتار بابام با ما یجور میشه ولی الان میفهمم اصلا ربطی به بزرگ شدن نداره
    تاحالا شده بهش بگم چه حسی دارم اونم چون می‌خواسته احساس نکنم بین منو ثمینا فرق میذاره درحد دوسه روز توجهش بهم بیشتر میشد ولی بازم توجهش به ثمینا خیلی بیشتر بود و کلا بعد یه مدت کوتاه باز منو یادش میره حتی منو با خواهرم مقایسه می‌کنه مامانمم همیشه فقط زور و اجبار داره و به خواسته های من اهمیتی نمیده مگر اینکه دعوامون بشه بعدش شاید دلش بسوزه من دختر بزرگی نیستم ۱۵سالمه ولی باید بتونم تا یه حدی واسه خودم تصمیم بگیرم دیگه امروز یه اتفاقایی افتاد که حالمو بد کرده احساس میکنم من آدم بد و نالایقی هستم مامانم منو آزمون ثبت نام کرده و باید فردا برم حوزه امتحان بدم ولی از طرفی پس فردا امتحان حسابان دارم امروز مامانم میخواست با بابام حوزه رو پیدا کنن ولی از دردسرش همش غر میزد منم گفتم میشه فردا نریم که شروع کرد سرم داد زد و سرزنشم کرد که اهمیت نمیدم به این آزمونه از طرفی منم از خودم بدم اومد و پشیمون شدم از یه طرف دیگه ام با خودم فکر میکردم داره منو با اجبار می‌بره و براش اهمیتی نداره که کلا برای این آزمونها آمادگی ندارم باید الان اولویتم این باشه که خودمو به درسای مدرسم برسونم چون بخاطر آموزش آنلاین عقب افتادم اینکه حالمو بد کردو بعدش از خودم بدم میومد کنار رسید به ساعتی که بابام میخواست بره سرکار منم رفتم بوسش کردم و بدرقه کنمش هرچند همیشه بهم میگه این لوس بازیارو تموم کنم ولی ثمینا نشسته بود واسه خودش تو گوشیش بود بعد که بوسش کردم به ثمینا گفت نگا آجیت اومد ولی تو نیومدی ازونجا فهمیدم واسه بابام اهمیتی نداره که من برم سمتش ولی واسش مهمه که ثمینا بره سمتش
    الآنم خیلی ناراحتم و حالم بده.کلا تو خونه تا مجبور نشن باهام حرف نمیزنن منم که می‌خوام باهاشون حرف بزنم بیشتر وقتا حوصلمو ندارن واسشون مهم نیس چه احساساتی دارم فقط واسشون دراین حد اهمیت دارم که همش بگن نرو برو بکن نکن خیلی احساس تنهایی و بی پناهی میکنم انقد از والدینم دورم که رازهامو مشکلاتمو به قریبه ها راحتتر میگم تا به مامان بابام هرچقدم که زمان میگذره انتظارات و فشارشون روم بیشتر میشه درکشون کمتر

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : فکر میکنم پدرمادرم دوستم ندارن یا حداقل کمتر از زمان بچگیم دوسم دارن

    سلام به شما مبینا جان
    اینکه شما توجه بیشتری از پدر و مادر بخواهید اصلا چیز بدی نیست و خب این یک نیاز کاملا طبیعی هست که شما بخواهید پدر و مادر به شما توجه کنند اما موضوع مهمی که وجود دارد این است که این احساسات و نیازها را چگونه بیان می کنید اگر بخواهید با سرزنش کردن انها و یا مقایسه خودت با خواهرت و نادیده گرفتن تلاش و محبت های انها وارد صحبت شوید خب این می تواند باعث شود که انها فکر کنند تلاش هایشان را نمی توانی درک کنی و خب این می تواند احتمال بحث و نتیجه گیری کمتر را به دنبال داشته باشد.
    اما اگر در زمان مناسبی بدون حضور خواهرت در احترام و با بیان درک تلاش و محبت انها واضح و روشن بیان کنی که به چه مدل از بیان احساسات نیاز داری این می تواند هم به شما و هم پدر و مادر کمک زیادی کند مثلا اگر واقعا دوست دارید بابا بغلت کند خب بهتر است واضح این مورد را بیان کنی چون تا زمانی که احساسات و نیازها واضح بیان نشود نمیتوان انتظار داشت تغییری ایجاد شود.
    امضای ایشان
    02188422495
    02122354282
    02122247100

  3. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2021
    شماره عضویت
    47471
    نوشته ها
    175
    تشکـر
    1
    تشکر شده 29 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    3

    پاسخ : فکر میکنم پدرمادرم دوستم ندارن یا حداقل کمتر از زمان بچگیم دوسم دارن

    آزمون چی؟ حوزه چی ؟اینارو باید بیشتر توضیح بدی

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2022
    شماره عضویت
    48024
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فکر میکنم پدرمادرم دوستم ندارن یا حداقل کمتر از زمان بچگیم دوسم دارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط ravanshenas-therapy نمایش پست ها
    سلام به شما مبینا جان
    اینکه شما توجه بیشتری از پدر و مادر بخواهید اصلا چیز بدی نیست و خب این یک نیاز کاملا طبیعی هست که شما بخواهید پدر و مادر به شما توجه کنند اما موضوع مهمی که وجود دارد این است که این احساسات و نیازها را چگونه بیان می کنید اگر بخواهید با سرزنش کردن انها و یا مقایسه خودت با خواهرت و نادیده گرفتن تلاش و محبت های انها وارد صحبت شوید خب این می تواند باعث شود که انها فکر کنند تلاش هایشان را نمی توانی درک کنی و خب این می تواند احتمال بحث و نتیجه گیری کمتر را به دنبال داشته باشد.
    اما اگر در زمان مناسبی بدون حضور خواهرت در احترام و با بیان درک تلاش و محبت انها واضح و روشن بیان کنی که به چه مدل از بیان احساسات نیاز داری این می تواند هم به شما و هم پدر و مادر کمک زیادی کند مثلا اگر واقعا دوست دارید بابا بغلت کند خب بهتر است واضح این مورد را بیان کنی چون تا زمانی که احساسات و نیازها واضح بیان نشود نمیتوان انتظار داشت تغییری ایجاد شود.
    ممنون از راهنماییه مفیدت

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2022
    شماره عضویت
    48024
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فکر میکنم پدرمادرم دوستم ندارن یا حداقل کمتر از زمان بچگیم دوسم دارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط ravanshenas-therapy نمایش پست ها
    سلام به شما مبینا جان
    اینکه شما توجه بیشتری از پدر و مادر بخواهید اصلا چیز بدی نیست و خب این یک نیاز کاملا طبیعی هست که شما بخواهید پدر و مادر به شما توجه کنند اما موضوع مهمی که وجود دارد این است که این احساسات و نیازها را چگونه بیان می کنید اگر بخواهید با سرزنش کردن انها و یا مقایسه خودت با خواهرت و نادیده گرفتن تلاش و محبت های انها وارد صحبت شوید خب این می تواند باعث شود که انها فکر کنند تلاش هایشان را نمی توانی درک کنی و خب این می تواند احتمال بحث و نتیجه گیری کمتر را به دنبال داشته باشد.
    اما اگر در زمان مناسبی بدون حضور خواهرت در احترام و با بیان درک تلاش و محبت انها واضح و روشن بیان کنی که به چه مدل از بیان احساسات نیاز داری این می تواند هم به شما و هم پدر و مادر کمک زیادی کند مثلا اگر واقعا دوست دارید بابا بغلت کند خب بهتر است واضح این مورد را بیان کنی چون تا زمانی که احساسات و نیازها واضح بیان نشود نمیتوان انتظار داشت تغییری ایجاد شود.
    ممنون از راهنماییه مفیدت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم دوسم نداره
    توسط پارمین در انجمن دوست داشتن همسر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 12-09-2020, 04:15 AM
  2. بوسه هـای همسـرانـه
    توسط R e z a در انجمن دوست داشتن همسر
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 04-27-2015, 10:36 AM
  3. علائم کمتر شناخته شده لوسمی
    توسط Artin در انجمن بیماریهای جسمی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-18-2014, 03:44 PM
  4. سمبوسه رژیمی
    توسط Star.Sz در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-23-2014, 09:01 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد